مناجات جنجالی

مناجاتنامه (۳) و (۲)

خداوندا!
سی دی فیلم های خصوصی ام را حتی برای فرشته هایت هم رایت نکن! فقط خودت ببین!

خداوندا!
برای جشن تولدم فقط یک آبنبات چوبی از تو می خواهم! آبنباتی که خدایی به این بزرگی ببخشد حتما بزرگ تر است از کره ی بهشت!

ای تلوزیون!
ای «سی ان ان»!
ای «فاکس نیوز»!
ای کانال های چرت!
ارواح عمه تان کانالید شما؟
شما کانال های چرتی هستید
چون مجریتان وقتی می خندد معده اش را به ما نشان نمی دهد!
شما آشغالید چون مثل شبکه های ایرانی، «بیست و دو و سی» ندارید
بیست و دو و سی که خوب است، «بیست و سی» هم ندارید
شما چرتید چون بین پیام های بازرگانی، آگهی پخش نمی کنید (آن موقع که شعر را نوشتم این عبارت هنوز تکراری نشده بود. یعنی در حدی نبود که رضا رشید پور در هر اجرایش بگوید!)
شما آشغالید چون فرهنگ غلط را ترویج نمی کنید
چون ملت را مصرف گرا بار نمی آورید

بیا ای سی ان ان
بیا ای مالک «سانتیاگو» تا «آتن»
بیا ای فاکس نیوز
ای فاتح شب و روز
بیا به صراط مستقیم
بیا به جای مستند های بی نظیرت
و به جای فیلم های داغ اکران نشده ات
1000 بار «شعله» را نشان بده
و 100 بار «مادر» را
بیا و رو بیاور به ضد ارزش ها
«عروس فراری» مگر چه کم دارد از «آقا و خانم اسپیت»؟
«
لیلا» مگر چه کم دارد از «سوفیا»؟
و «مهناز» مگر چه کم دارد از «آنجلینا»؟
مگر«جواد» ها مرده اند که «جرمی بیدل» را مجری برنامه های زنده ات می کنی؟

بی خیال
اصلا تو را چه به پیشرفت؟
چه به ترقی؟
چه به بابا برقی؟

کنترل نامخصوص

کنترل نا مخصوص

ویو... ویو... ویو...
همونطور که مشاهده می کنید، این راننده ی محترم سرعت زیادی داره و دستگاه ما سرعت 290 کیلومتر رو برای این خودرو ثبت کرده...
با حرکات مارپیچ خودرو های دیگه رو منحرف می کنه...
اوه اوه! ببینید چطور از روی یک عابر رد می شه! و حالا می زنه به سه تا پیرزن!!!
روی پل رو گذر با سرعت 400 کیلوگرم ... عذز می خوام، 400 کیلومتر، لایی می کشه ویک اتوبوس مهدکودک رو منحرف می کنه. اتوبوس میافته پایین پل!بله اتوبوس میافته روی یه لبو فروش! حالا لبو فروش به جهنم، 10 نفر هم در حال لبو خوردن بودند...
همونطور که می بینید ما داریم توی خون شنا می کنیم. پس قبل از اینکه حادثه ای اتفاق بیافته این راننده ی بی ادب رو متوقف می کنیم...
خودروی ژیان به شماره ی 405ب206 با احتیاط توقف کن!
...
- سلام جناب سروان! اتفاقی افتاده؟!!!
- گواهینامه لطفا
- شرمنده جناب سروان توی اون یکی شلوارمه
- کودوم؟ آبیه؟!!
- آره جناب سروان
- کارت ماشین؟
- توی جیب شلوار زیرمه!
- اونجا گذاشتی چرا؟ مگه صد دفه نگفتم نذار اونجا؟ درش بیار!
- جلوی مردم زشته جناب سروان!
- راست می گی! پس گفتی گواهینامه نداری؟
- نه خیر
- کارت ماشینم که...
- ندارم!
- عقدنامه تون که همرات هست؟
- به خدا زن خودمه جناب سروان!!!
- مگه من گفتم زن منه؟!! عقدنامه داری یا نه؟
- اتفاقا داشتیم می رفتیم محضر! شما هم تشریف بیارید!
- قربون محبتت، ایشالا عروسیت میام... پس عقدنامه هم نداری؟
- نه جناب سروان!
- پس شما اعمال قانون میشی؛ 2000 تومن جریمه تون می کنم ، از دم قسط ماهی 100 تومن، 20 ماهه!!!
- قربون دستت...
- دستتو بنداز. این جریمه ی خلافت بود؛ چون مدارکت همراهت نیست باید همه تون برید پارکینگ!
- خواهش میکنم! جون بچه ت ایندفعه رو بیخیال شو... دستم به دامنت...
- باشه! ولی دیگه تکرار نشه. آروم تر رانندگی کن. دیر رسیدن بهتر از زود رسیدنه!!! کلی کلاس داره!
- چشم
- به سلامت... ظهر ناهار خونه ی عموت اینا هستیم ، دیر نکنی!
... ویو... ویو... ویو...

رباعی 
افسوس و صد افسوس که این «نامحسوس»
(صـد بـار کـم اسـت، صـد هـزاران افـســوس)
در تـــــلـــوزیــــون بُــوَد فـقــط جـــولانـــگـــاش
در جــاده ولــــی بُــــوَد بـه کـل نـا مـحسوس!